در سال 1319 ، پروفسور اوبرلن به ایران دعوت شد و برای سازماندهی دانشکده پزشکی استخدام شد. او خودش یک متخصص آناتوموپاتولوژی (آسیب شناس) و یک متخصص سرطان (سرطان) بود. پروفسور اوبرلن پس از 3 تا 40 سال کار در ایران ، به خارج سفر کرد و مدتی بعد به ایران بازگشت. در زمان
تاریخچۀ کشف پنی سیلین :
لازم به ذکر است که پنی سیلین اولین بار توسط انگلیسی فلمینگ در سال 1928 در بیمارستان استماری لندن ، خیابان آکسفورد کشف شد. کشف شد ، و به طور تصادفی بود که فلمینگ در ظروف مختلف محیط کشت متنوعی را برای رشد میکروب ها فراهم کرد. روزی مشاهده شد که در یکی از محیط های کشت ، میکروب ها رشد کرده و کپک در آن ناحیه ایجاد شده است. وی تحقیقات خود را ادامه داد و به این نتیجه رسید که در قارچ قارچی وجود دارد که میکروب های این ناحیه را از بین برده است.
فلمینگ تحقیقات خود را برای اثبات موفقیت قارچ در طبیعت که میکروب ها را می کشد ، ادامه داد. به همین دلیل است که نام این ماده و کشف آن خود را آنتی بیوتیک نامیده است. فلمینگ خدمات بزرگی به جهان پزشکی انجام داد. زیرا تا آن زمان ، بسیاری از بیماری های ساده و عفونت های شایع زندگی انسان را تهدید می کرد و باعث مرگ آنها می شد. لازم به ذکر است که این آنتی بیوتیک قبلاً در دسترس نبود. البته سولفامیدها در دسترس بودند و داروی دیگری به نام prontosyl م lessثرتر نبود. Prontozil تنها داروی م effectiveثر 60 تا 70 سال پیش در دسترس ما بود و تنها داروی خوبی بود که بر برخی عفونت ها تأثیر مثبت داشت.
اولین تزریق پنی سیلین در ایران:
هنگامی که من در بخش عفونی بیمارستان کلود برنارد پاریس (یکی از مشهورترین بیمارستان های پاریس) کارآموز بودم ، استاد گروه بیماری های عفونی در آن زمان پروفسور لومیر بود که او نیز یکی از شاگردان دکتر اقبال بود. ؛ در آن زمان که من بیماری عفونی را می دیدم ، مرحوم دکتر محمد قریب ، متخصص اطفال ، 2 تا 3 سال از من بزرگتر بود و دارای بخش عفونی "خارجی" بود. یک روز من پروفسور لومیر را که با بیماران ملاقات می کرد ، همراهی می کردم. وقتی استاد اتاق بیمار را که مرد جوانی بود ترک کرد ، به ما گفت: متأسفانه این بیمار بهبود نمی یابد و ما هیچ دارویی برای درمان او نداریم.
البته ظاهر بیمار خوب نبود و در آن زمان سولفامید بر بیماری او تاثیری نداشت و همه ما منتظر کشف داروی جدید بودیم. همچنین ، یک روز در خدمت داخلی پروفسور رامون بودیم. یک روز ، پس از ملاقات با بیماران ، پروفسور رامون از اتاق خارج شد و به مریضی که در اتاق خوابیده بود اشاره کرد و گفت که این بیمار قابل درمان نیست. بیمار مبتلا به سپسیس گونوکوکی تشخیص داده شد. البته گونوکوک در آن زمان بالا بود و سولفامیدها تا حدی بر خود گونوکوک موثر بودند ، اما هیچ تاثیری بر سپتی سمی سولفامید گونوکوکی نداشت و در درمان عفونت های سولفامید گونوکوکی و شستشوی موضعی م wasثر بود ، زیرا ممکن است هنوز مقاومت ضد میکروبی داشته باشد.